قدس آنلاین - در میان نوستالوژی های دهه ۶۰ مضمون انیمیشن ۱۳ قسمتی "آقای با" به دلیل شباهت و قرابتی که با شیوه زندگی برخی از ما ایرانی ها داشته و دارد هنوز هم در ذهن بسیاری به یادگار مانده است. کارگردان این کمدی ۸ دقیقه ای بخوبی توانسته است با ارایه پیام خود در قالب شخصیت بُزی که توهم همه چیز دانی دارد نقبی به زندگی واقعی پیرامون ما بزند.
"آقای با" که هنوز نمی دانم چرا ایشتوان ایمره؛ کارگردان مجارستانی انیمیشن می خواهد با چنین نامی او را به مخاطب معرفی می کند با ادعای احاطه به تمامی امور به کمک دیگران می رود اما برغم تلاش و پشتکاری که به خرج میدهد سبب از بین رفتن بسیاری از چیزها و از همه مهمتر اعتماد دیگران به خود میشود.
این مجموعه، توصیفی بسیار دقیق از جامعه همه چیز دان ماست؛ گروهی که گاه در مقام یک پزشک به طرح موضوع و ارایه راه حل می پردازند و گاه بر کرسی منصبی دیگر تکیه می زنند و تلاش می کنند ژرفای دانش خود را بسیار بیش از آنچه هست به دیگران نشان دهند.
همه چیز دان ها برای هر پرسشی پاسخی در آستین دارند و متاسفانه در بسیاری از اوقات به دلیل نبود خبرگان آن علم و یا عزلت نشینی و عدم تمایل آن ها برای عرض اندام در جمع، جسارت این عده برای حضور کاذب شان بیشتر و بیشتر می شود. چرا که همیشه در شهر کوران، یک چشم پادشاه است.
این عده به دلیل پیله جهلی که گرد خود تنیده اند، دنیا و دیگران را کوچک تر و محدودتر میبینند و در عوض تصور میکنند روی آخرین پله آگاهی ایستاده اند. همه چیز دان ها هیچگاه نقد دیگران را بر نمی تابند و از همین روی تمامی تلاش خود را برای حذف و یا وارد آوردن خدشه بر شخصیت منتقدان به کار می بندند.
متاسفانه با توسعه فناوری هایی همچون اینترنت و شبکه های مجازی همه روزه بر شمار افرادی که گرفتار سندرم همه چیز دانی می شوند افزوده می شود. در چنین مجالی فرزندان یک خانواده اطلاعات خود را یک سر و گردن فراتر از سطح آگاهی و دانش والدین خویش می دانند و با عوام خواندن تجربیات آن ها آگاهانه بر طبل سرکشی خویش می کوبند. اما فاجعه درست زمانی رخ می دهد که در ترسیم موقعیت های کلان اجتماعی، این طبقه عصیان گرِ همواره ناراضی با لطایف الحیل مختلف قاپ مدیران را می دزدند و با لعاب دادن بر همان دانش اندک خویش بر خر مُراد سوار می شوند.
از سوی دیگر نظام اداری مدرک زده ای را تصور کنید که گمان می کند شرط بلوغ آگاهی در کسب فلان مدرک دانشگاهی است و به همین واسطه با مشارکت دادن بی حساب این طیف در برنامه های اجرایی خویش، ضمن دمیدن بر آتش توهم جامعه همه چیز دان، بستر فجایع جبران ناپذیری را در جامعه فراهم می سازد. ساختمانی که به دلیل تصمیمات نادرست مهندسی و گودبرداری های غیر اصولی تخریب می شود، بیماری که بر اثر تشخیص غلط یک پزشک از دنیا می رود و یا دانش آموزانی که قربانی تصمیمات شتابزده همه چیز دان های نظام تعلیم و تربیت می شوند نمونه هایی ساده اند از قربانیان اهمال نظام کنترل و نظارتی ما در مواجهه با سندرم همه چیز دانی. نظامی که به دلیل آنکه نخواسته یا نمی تواند از تعارفات بی دلیل خود با این جامعه دست بردارد هیچگاه از آسیب ها و آفات قصور خویش در امان نخواهد بود.
فراموش نکنیم اقیانوس های وسیع کمعمق خیلی زود خشک میشوند و آن ها که به وسعت چنین بستری اعتماد می کنند سرانجام خود را در برهوت یاس و نا امیدی تنها خواهند یافت.
نظر شما